مهراد جون مهراد جون ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات مامانی و مهراد

شب یلدای خوشگل عمه

1392/12/18 12:58
نویسنده : مامان مریم
240 بازدید
اشتراک گذاری

  سلام مهراد جون من عمه فریبا هستم امروز دوشنبه 2 دی سال 92 است امروز برای اولین بار تونستم وارد وبلاگ شما شده و برای شما مطلب بذارم اول از همه بگم که من و دو تا پسرام ( ارمین جون و پویان جون ) تورو خیلی دوست داریم دوم اینکه می خوام از اولین شب یلدای شما که با ما دور هم بودیم بنویسم که برای همیشه اولین شب یلدات یادت بمونه .شب قبل از شب یلدا ما باهم به تهران رفته بودیم تا برای عباس عمو که در شرف ازداوج است ( نامزد کرده ) برای عروس خانم ( فائزه جون ) مراسم شب یلدا را ببریم . شما اونجا فرزانه عمه و دوتا دختر خوشگلش ( سارا جون و سحرناز ) رو هم دیدی اونا هم تورو خیلی دوست دارن .بگذریم شب 30 اذرماه همون شب یلدا بابا امیرجون سرکار بود من به دنبال شما و مامان مریم اومدم و شما را به خونه عزیز جون و پدرجون بردم تازه رسیده بودیم که بابا امیر هم از سرکار رسید شما با دیدن باباجون انگار که دنیا را به شما داده باشن خندیدی به آغوش بابایت رفتی اون شب همه دور هم جمع بودیم عزیز جون ، پدرجون عباس عمو ، بهروز عمو ، بهزاد عمو ، عمه فریبا، عمو علی ( شوهرعمه فریبا) ،آرمین جون و پویان جون خیلی شب قشنگی بود عزیز جون مثل همیشه از اون فسنجونای سنتی که یک کیلو روغن روشه گذاشته بود از حق نگذریم مهراد جون شما امشب گل سرسبد مجلس بودی چون همه شما را صدا میگردند و بغل به بغل می گشتی بغل پدرجون که می خواستی بری ناز میکردی و خودت را می کشیدی .بعد از خوردن شام خوشمزه عزیز جون نوبت به خوردن میوه و آجیل رسید که شما از همه چیز یک کوچولو مامان و بابا دهانت می گذاشتند دیگه ساعت نزدیک 12 شب بود که شما خیلی خسته شده بودی و بهونه می گرفتی که بلند شدیدم و بعد از خداحافظی شما و ما به خونه برگشتیم .مهراد جون شب یلدات مبارک ان شاء اله که همه شبهات مثل امشب پر از خنده و شادی باشه و کنار بابا و مامان همیشه خوشحال و سربلند باشی دوستت داریم عمه ، آرمین و پویان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)