مهراد جون مهراد جون ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

خاطرات مامانی و مهراد

پسرم دوستت دارم

1392/12/18 13:00
نویسنده : مامان مریم
228 بازدید
اشتراک گذاری

مهراد گلم عزیزم خیلی وقته برات چیزی ننوشتم به خاطر این که مامانت مریض شد و بیمارستان بودم مهرادم پیش مامان جون بود.2 هفته خونه آقاجون بودی حسابی بهت خوش گذشت چون مهدیه خاله و لیلا خاله و رضا دایی همش با مهرادجون بازی می کردن و یه لحظه تنها نبودی از همه مهمتر مامان جون نازت رو میکشید.شبا پیش مامان جون می خوابیدی هرموقع آقاجون و رضادایی از سر کار برمیگشتن خونه تو چهاردست و پا تند تند میرفتی بغلشون چندتا بوس میکردن بعدش میومدی زمین بازی میکردی اگه بغلت نمیکردن همش صداشون می کردی خلاصه بهت خوش گذشت وقتی اومدیم خونمون روز اول از من جدا نمیشدی گریه هم می کردی تا کم کم به خونه عادت کردی.

آبان امسال پسرعموآقاجون فوت کرد بعدچند روز پسرخاله باباجون که 29سالش بود تصادف کرد و فوت کرد بابایی خیلی ناراحت بود.

ماشاله پسرگلم تو 9 ماهگی میتونه رو پاهاش بلند شه وایسته و دس دسی کنه دستهای نازش رو به هم بزنه وقتی هم برات شعر میخونم دس دسی میکنی و میخندی فدای خنده نازت بشم عزیزمامان.از همه مهمتر میتونی بگی ماما. خیلی قشنگ ماما میگی چند بار پشت سر هم می گی ماما ماما ماما.خیلی دوست داری دستتو بگیرم و باهم راه بریم.وقتی هم که مامان جون برات بخونه با سرعت بیشتری راه میری ما هم به تند تند راه رفتن تو میخندیم. یه وسیله رو میگیری یکسره با خودت میکشی این ور و اون ور ازتم بخوام بگیرم محکم میگیری و نمیدی.

باباجون که از سرکارمیاد کارش همش بازی با گل پسره خیلی دوستت داره

 

بازی بامهرادجون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهدیه
15 آذر 92 18:17
سلام مریم آبجی گلم خوبی ما هم بدجور به مهرادی عادت کردیم مهرادی عشق خاله خیییلللللی دوست داشتنی شدی ماشالا