خداحافظ پستونک
سلام به اقا مهراد گل.عزیز دلم امروز دومین روز ماه رمضان بود و من و تو خونه مامان جون هستیم باباامیرم سرکار. مامان جون شمارو برده پارک تا یکم هوا بخوری و بازی کنی من و خاله ها هم خونه هستیم. خداروشکر بر خلاف عادت همیشگیت که عصرها لباستو میاوردی و میخواستی بریم بیرو ن این کارو نکردی یعنی مامانو تو ماه رمضون درک کردی و هوامو داشتی عزیزم، ولی این دو روز شبا مامان جون شمارو برده پارک دستش درد نکنه تو ماه رمضان کمکم میکنه مثل همیشه.
دو هفته پیش 19خرداد ۹۳ اقامهراد مریض شد و همین مریضی باعث شد به پستونک بیشتر عادت کنی انگاری فهمیده بودی که چیکار کنی تا مامان بهت پستونک بده اخه قبلا فقط موقع خواب میخوردی ولی بعد مریضیت دوست داشتی بیشتر پستونک بخوری هرموقع هوس پستونک میکردی سرتو میذاشتی رو بالش مثلا خوابت میاد تا مامان بهت پستونک بده منم که اصلا دوست نداشتم و ندارم پسرم پستونک بخوره تصمیم گرفتم ترکت بدم خداروشکر راحت با این موضوع کنار اومدی ۲ روزه فراموش کردی راستی روش ترکتم این بود که روی پستونکت زردچوبه زدم و اقا مهراد وقتی دید گفت اه اه گفتم اره مامانی اه شده دو سه بار خواستی بذاری تو دهنت ولی همین که سر پستونک میخورد دهنت و مزه زردچوبه رو فهمیدی دیگه نخوردی خلاصه اینم ماجرای ترک پستونک اقا مهراد گل. دیگه مونده ترک پوشکت که پروسش خیلی خیلی سخته امیدوارم حوصلشو داشته باشم و تو هم همکاری کنی عزیزم
راستی پسرم 11 و 12 امین مرواریدت هم روز18 خرداد جوونه زد و پسرم 12 دندونه شد عزیزم دندونای جدید مبارک
شنبه یه روز قبل ماه رمضون خونه عمه فریبا رفتیم با پویان جون حسابی بازی کردی و از موتور سواری خیلی خوشت میومد همش میرفتی موتور پویانو میوردی و سوارش میشدی و میخواستی راه بری میفتادی خیلی بهت خندیدیم شیطون پسر مامان
مهراد موتورسوار و پویان سرنشین
خواب بدون پستونک