واکسن 18ماهگی
مهراد جان هجدهمین ماهگردت مبارک
پسرم، شیرینم 18 ماهه شد
امروز سه شنبه 4شهریوره. صبح با بابا امیر رفتیم درمانگاه. اولش که آقا مهرادو گذاشتیم رو ترازو مهراد نق نق کرد میخواست بیاد بغل مامان و بابا بعدش گذاشتیم زمین کنار متر تا قدشو اندازه بگیره و دور سرشو اندازه بگیره یه گریه کوچولو ولی موقعی که خوابوندیم رو تخت پسرم خیلی گریه کرد الهی فدات دیگه تموم شد انشاله موند موقع مدرسه رفتن آخرین واکسن خلاصه اومدیم خونه قطره دادم الانم ساعت 3 داری با مامان جون بازی میکنی ولی فکر کنم بخوابی بیدار شی دردش شروع میشه خدا کنه اذیت نشی عزیزدلم.
پسرگلم حرفهایی که میگی بیشتر شده و خیلی شیرین صحبت میکنی طوری که فقط اولش مامان متوجه میشه.
پسته: بی به
پرده: ببه
تخنه: ته ته
مهدیه: مه
وقتی هم میایم خونه مامان جون عشق ماشین هستی و همش میخوای بریم ماشین سوار شی میگی می می ، می می هروقتم که میگیم دایی رضا اومد سریع میگی می می. آقاجونم میخوای صدا کنی میگی آااا. همه عاشقتن آقامهراد کوچولو خدا حفظت کنه عزیزم