مهراد جون مهراد جون ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات مامانی و مهراد

واکسن 18ماهگی

1393/6/2 16:07
نویسنده : مامان مریم
379 بازدید
اشتراک گذاری

مهراد جان هجدهمین ماهگردت مبارک

پسرم، شیرینم 18 ماهه شدمحبت

امروز سه شنبه 4شهریوره. صبح با بابا امیر رفتیم درمانگاه. اولش که آقا مهرادو گذاشتیم رو ترازو مهراد نق نق کرد میخواست بیاد بغل مامان و بابا بعدش گذاشتیم زمین کنار متر تا قدشو اندازه بگیره و دور سرشو اندازه بگیره یه گریه کوچولو ولی موقعی که خوابوندیم رو تخت پسرم خیلی گریه کرد غمگینالهی فدات دیگه تموم شد انشاله موند موقع مدرسه رفتن آخرین واکسن خلاصه اومدیم خونه قطره دادم الانم ساعت 3 داری با مامان جون بازی میکنی ولی فکر کنم بخوابی بیدار شی دردش شروع میشه خدا کنه اذیت نشی عزیزدلم.بوس

پسرگلم حرفهایی که میگی بیشتر شده و خیلی شیرین صحبت میکنی طوری که فقط اولش مامان متوجه میشه.

پسته: بی به

پرده: ببه

تخنه: ته ته

مهدیه: مه

وقتی هم میایم خونه مامان جون عشق ماشین هستی و همش میخوای بریم ماشین سوار شی میگی می می ، می می هروقتم که میگیم دایی رضا اومد سریع میگی می می. آقاجونم میخوای صدا کنی میگی آااا. همه عاشقتن آقامهراد کوچولو خدا حفظت کنه عزیزمبوسمحبت

پسندها (2)

نظرات (5)

سمیرا
6 شهریور 93 13:16
چه زبون با حالی به نظر من یه دیکشنری بده بیرون آقا مهراد
سمیرا
14 شهریور 93 10:17
خیلی وقته هی سر میزنم بهت می بینم چیزی نذاشتیا
سمیرا
30 شهریور 93 10:08
سلام وقت بخیر من خیلی زود به زود به وبلاگ آقا مهراد گل سر میزنم متاسفانه شما زود به زود مطلب نمیذارید خواهشا یکم به طرفدارای آقا مهراد بها بدید بزرگ شد که من حتما بهش می گم که شما ها براش کم کاری می کردید البته منظورم تو وبلاگشه وگرنه مطمئنم که تو زندگی براش چیزی کم نمی ذارید
مهدیه
1 مهر 93 15:23
🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 گوش کن... صدای نفس های پاییز رامیشنوی؟؟؟ واین زیباترین فصل خدا میاید... غم واندوه هایت رابه برگ های درختان آویزان کن... چندروز دیگر میریزند..
مهدیه
1 مهر 93 15:24
مهراادی خیلی دووووست داارم عزیزم دومین پاییز زندگیت مبارک