دندون در آوردن مهراد عزیزم
پسرگلم الان یه هفته ای است بی قراری هات و نق نق زدنات شروع شده کمتر می خوابی و دوست نداری بخوابی و کمتر می خوری و همش می خواهی تو بغل باشی همه اینا به خاطر دندونای ناز مهراده که می خواد بیاد بیرون و پسرمو اذیت می کنه. الهی فدای دندونات بشم کم پسرنازمو اذیت کنید زود بیایید بیرون.
الهی قربون خندیدنت بشم، فدای بزرگ شدنت خداروشکر پسرم داره بزرگ میشه خداروشکر به خاطر نفسی که خدا به ما هدیه داد مهرادم الان دو روزه که خونه مامان جون هستیم به خاطر اینکه بابا شب کاره خونه مامان جون که میایم خیلی تو نگهداریت کمک می کنن از همه بیشتر مامان جون خیلی زحمتتو میکشه بعدشم مهدیه خاله و لیلا خاله و رضا دایی.مهدیه خاله دیروز رفت زیارت امام رضا گفتم به خاله برای مهرادم دعا کن راحت دندون دربیاره. انشاله قسمت بشه سال بعد با پسرم و باباجون بریم زیارت امام رضا.
فدات شم الانم لیلا خاله جون شمارو خوابوند پسرم خیلی خیلی دوستت داریم انشاله همیشه سالم و سرحال باشی.بوس.
نازنینم وقتی خوابه
نگاهت به غذا و دستای مامانی وقتی شکموی کوچولوی من گشنشه
گلم وقتی سرماخوردی بعدش دیگه میبرمت بیرون با این وضعیت میبرم تا خیالم راحت باشه