مهراد در گردش
سلام به مهراد نازم امروز شنبه 30 فروردینه مهراد نازم خوابیده پنج شنبه ساعت7 با عمه فریبا اینا رفتیم روستای پدرجون ساعت 8رسیدیم پدرجون و عزیزخیلی خوشحال شدن از دیدن مهراد کوچولو و بوس بارونت کردن. شب طبق معمول مهراد دیر خوابید یعنی باباامیر برد بیرون هوای خنک خورد تا اینکه خوابیدی
صبح ساعت 8بیدارشدی با باباجون و عزیز و عمه فریبا رفتی گردش حسابی حال کردی و بهت خوش گذشت
خلاصه کل روز جمعه رو آقا مهراد در گردش بود صبح با باباامیر و عمه و عزیز رفتی بعدش با مامان و پویان و آرمین و پدر جون، همگی با گل پسرم بیرون خوش گذشت مهرادم تا میتونست لباساشو کثیف میکرد چندبار لباساتو عوض کردم فدات شم شب ساعت 8به خونمون برگشتیم پسرم انقدر خسته بود که تو راه برگشت خوابید رسیدیم خونه بابا برد حموم بعدشم مهراد نازم خوابید چون خیلی خسته بود عزیزم امیدوارم همیشه و همه جا بهت خوش بگذره نازم.
دور از چشم مامان
به به چه شکوفه های زیبایی، شکوفه های شلیله مهرادجون
فدای تفکرات عزیز مامان
قربون چشمای نازت بشم عزیزم
خوشتیپم مامانی؟