مهراد جون مهراد جون ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات مامانی و مهراد

دندون در آوردن مهراد عزیزم

پسرگلم الان یه هفته ای است بی قراری هات و نق نق زدنات شروع شده کمتر می خوابی  و دوست نداری بخوابی و کمتر می خوری و همش می خواهی تو بغل باشی همه اینا به خاطر دندونای ناز مهراده که می خواد بیاد بیرون و پسرمو اذیت می کنه. الهی فدای دندونات بشم کم پسرنازمو اذیت کنید زود بیایید بیرون. الهی قربون خندیدنت بشم، فدای بزرگ شدنت خداروشکر پسرم داره بزرگ میشه خداروشکر به خاطر نفسی که خدا به ما هدیه داد مهرادم الان دو روزه که خونه مامان جون هستیم به خاطر اینکه بابا شب کاره خونه مامان جون که میایم خیلی تو نگهداریت کمک می کنن از همه بیشتر مامان جون خیلی زحمتتو میکشه بعدشم مهدیه خاله و لیلا خاله و رضا دایی.مهدیه خاله دیروز رفت زیارت امام رض...
18 اسفند 1392

عید غدیر و دندون ناز پسرم

    پسرگلم بالاخره بعد از یک ماه انتظار و اذیت شدن شما یه دندون نازت جوونه زد. مبارکت باشه نازنینم. یه روز مونده بود 8ماهگیت تموم شه و یه روز مونده بود به عید غدیر.چند شب هست که از درد ساعت 3 شب می خوابی انشاله بقیه دندوناتو راحت دربیاد و اذیت نشی.   تاب بازی خیلی دوست داری هوا که گرم بود می بردم هر چه قدر می نشوندوم رو پاهام  تاب بازی می کردی و شعر تاب تاب ابازی خدا منو نندازی اگه می خوای بندازی بغل بابا بندازی و ... می خوندم خوشت میومد همین که دیگه نمی خوندم پاهاتو می زدی به پاهای مامان که واست بخونم. این تابم دایی رضا برات خریده.   ...
18 اسفند 1392

انتظار دیدن دندونای ناز مهرادم

پسرم سلام .شیرینم سلام.الان که برات می نویسم خواب هستی. یک ساعت شمارو بردم پارک تاب بازی کردی و آفتاب گرفتی و خسته شدی خوابیدی. نمی دونم چی بنویسم فقط اینکه این دندون درآوردن شما داستانی شده برای من و تو. عزیز برات آش دندونک گئاشت تا زود دندونات درآد ولی فعلا قصد ندارن خودشونو نشوت بدن. پسرگلم این روزا خیلی شیرین شدی کم کم می خوای چهار دست و پا  بری برای رسیدن به اسباب بازی هات خودتو رو زمین می کشی من که خیلی خوشحال میشم سعی و تلاشتو می بینم. الانم داری بیدار می شی برم برای مهرادم فرنی درست کنم.همیشه برام عزیزی نازنینم دوستت دارم فراوووووووون عشق مامان ...
18 اسفند 1392

عکس مهراد با باباجون

عزیزم اولین عروسی که رفتیم پیش مامان نموندی همش گریه می کردی ولی بغل باباجون آروم بودی وقتی که برگشتیم خونه این عکسارو از آقامهراد کوچولو و باباجونش گرفتم.   مهراد عزیز بابایی خیلی خیلی دوستت داره نفسم دوستت دارم خدا حفظت کنه فدای نگاه کردنت بشم خیلی ناز و دوست داشتنیه ...
18 اسفند 1392

زمین شقایق

مامانی اینم عکسایی که خیلی وقته میخوام بذارم ولی بی تابیهات نمیذاشت وقت کنم الان که لالا کردی اومدم  و از فرصت استفاده کردم و این عکسارو عمو بهروز انداخته ممنون عمو جون   مامان فدای چشای نازت شه پسرم اینجا انگشتتو میخوردی بخاطر دندوناته   مهراد جوونم نگران چی هستی؟   ...
18 اسفند 1392

سحرناز دخترعمه مهراد

مهراد جون سحرخانم دختر عمه فرزانه 5 ماه بعد از شما به دنیا اومده.اینم عکسشه   اینم عکس دسته جمعی از همه نوه های پدرجون(پدر بابا جون) آرمین و پویان پسرهای عمه فریبا، سارا و سحرناز دخترهای عمه فرزانه   مهراد دوستت داریم     ...
18 اسفند 1392

دومین مروارید

مهرادم عزیزدلم نفسم دومین دندون نازت جوونه زده امروز وقتی به پسرم آب میدادم دومین دندونشو دیدم.خیلی خوشحال شدم. الهی فدات شم که اینقدر اذیت می شی خداروشکر غذاتو می خوری ولی خوابت بد شده یعنی خیلی طول می کشه تا بخوابی و تو خوابم همش تکون می خوری انشاله بقیه مرواریدات راحت دربیان. مامان جون دیروز برات آش دندونک گذاشت 4 روز بعد از دیدن مروارید اولت. این تاخیرم به خاطر این بود که عروسی پسرخاله مامان جون بود.آش خیلی خوشمزه ای بود. د ستت درد نکنه مامان جون ممنون عمه فرزانه این لباسارو برای دندون دراوردن مهراد کادو آورده بود دستش درد نکنه. عمه جون خیلی ممنون خیلی قشنگه   این جلیقه و شلوار و کلاه رو عزیز...
18 اسفند 1392