مهراد جون مهراد جون ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات مامانی و مهراد

مروارید سرسخت

مهرادم دیگه کم کم به اولین تولدت نزدیک میشیم پارسال این موقع ها باباجون روزشماری به دنیا اومدنت رو میکرد امسال روزشماری تولد 1 سالگی گل پسرو می کنیم. 36 روز مونده پسرم 1ساله بشه و جشن تولد یه سالگیشو بگیریم.خیلی خوشحالم عزیزم که خدا پسرگلی به من و بابا هدیه داده واقعا خدایا ممنونم. این روزها خیلی دندونات اذیت میکنن و شبها اصلا خوب نمیخوابی و من و بابایی هم همراه شما بدخوابیم. خونه مامان جون که باشیم من و مامان جون با شما بیداریم. هنوزم خیلی زحمت شمارو میکشه و خیلی خیلی دوستت داره.یه سره تو خواب تکون تکون میخوری و نق نق میکنی انشالله اولین مروارید بالا دربیاد بقیه هم راحتر در بیان خیلی طول کشید تا دندونای بالا دربیان به هرکس که میگم...
18 اسفند 1392

دوازده ماهگی شیرین پسر

سلام به پسر گلم مهراد خیلی وقته برات چیزی ننوشتم آخه مریض شدی و منم غمگین و ناراحت خیلی واسم سخت بود غذا نخوردنت و .... بالاخره بعد از سه ماه انتظار و اذیت شدن مهراد سومین مروارید پسرم خودشو نشون داد 27 بهمن دندون بالا سمت راست و بعد از یکی دو روز دندون سمت چپ از لثه مهرادم جوونه کردند. بعد از دندونت بود که مریض شدی تنها اون چند روزو راحت میخوابیدی چون دیگه دندونات اذیت نمیکردن بعد از خوب شدنت بازم دندونای کناری شروع کردن به در اومدن شبا مثل همیشه خوب نمیخوابی و من و بابا ناراحت میشیم. بابا امیر میگه حاضرم تا صبح بالا سر مهراد بشینم تا راحت بخوابه و اذیت نشه ولی خب چه میشه کرد باید این روزارو  طی کنیم فکر کنم تا 2 سالگی شما که دندونات ...
18 اسفند 1392

عکسهای آتلیه 9ماهگی مهراد

پسرگلم مهراد جون 18آذر باهم رفتیم آتلیه هنگامه عکس بندازیم 2ماه بعد هم عکساتو تحویل دادند عکسهای خوب و قشنگی شدند هرچند که خیلی من و باباجون و عمه فریبا و .... سعی و تلاش میکردیم که عکسات قشنگ بشن. اون روز که رفتیم بارون میومد باباامیرم که حساس خیلی نگران بود که تو سرما نخوری انقدر منو هول کرد و گفت زود باش زود باش من یادم رفت پاپیونی که برای عکس با پوشکت خریده بودم روبزنم. خیلی دوست داشتم فایل اصلی عکسهاتو بذارم تو وبلاگت ولی متاسفانه فایل عکساتو ندادند بذارم تو وبلاگت مجبور شدم ازشون عکس بندازم اینم عکسهای ناز گل پسرم                     &nb...
18 اسفند 1392