مهراد جون مهراد جون ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات مامانی و مهراد

مامانی روزت مبارک

  پسرباباخیلی وقته برات مطلب نذاشتم ببخشید سرم شلوغه درس دارم انشالله این ترم تموم میشه برات بیشتر وقت میذارم گل پسرم. اینم عکسایی که روز جمعه ازت گرفتم برای عزیزم میذارم:         گل بابایی دوستت دارم فراووووووون   ...
31 فروردين 1393

خاطرات نوروز 93 با مهرادی

سلام پسربابایی دیگه داریم به پایان تعطیلات نوروز می رسیم وباز دوباره کارو درس و بدو بدو کردن شروع میشه!!! تو تعطیلات امسال به من که خیلی پیش شما گل پسرو مامانی خوش گذشت امیدوارم برا شما هم همینطور باشه... کلی باهم بازی کردیم مهمونی رفتیم تو آتیش پاره هم هرجامی رفتیم کلی شلوغ کاری می کردی من و مامان هم همش مواظب شما بودیم که دسته گل آب ندی!!! خونه دوست های بابا هم که میرفتیم و بچه کوچیک داشتن باهاشون کلی بازی می کردی خلاصه امسال عیدبه من که کنار گل پسرم و همسر عزیزم خیلی خوش گذشت مهراد جون ان شاا... همیشه شاد و سر بلند باشی ...
15 فروردين 1393

13به در

مهراد بابا سلام  13 به در امسال کنار شما ی حال دیگه ای داشت رفته بودیم باغ حسن عمو(عمو مامان) کلی خوش گذشت و بازی و تفریح کردیم شما هم که مطابق معمول همه تحویلت میگرفتن و همش باهات بازی میکردن شما هم که بابا قربونت بشه کلی تو طبیعت حال کردی هوا هم خدا رو شکر خوب بود البته ی کوچولو بارون اومد که زودی قطع شد  با لیلا خاله و مهدیه خاله کلی قدم زدی بازی کردی و عکس یادگاری گرفتی ...      این دومین 13 به دری بود که کنار همدیگه هستیم البته پارسال که آقا مهراد کوچیک بود و ما جایی نرفتیم ولی امسال تلافی کردیم مهرادی 13 به درت مبارک باشه بابایی    ...
15 فروردين 1393

مهراد ،عزیز و پدر جون

سلام به آقا مهراد پسر گل بابایی مهرادی عزیز بابا الان که دارم برات می نویسم چند روزی مونده به بهار این دومین بهار جیگر باباست که کنار ما هستی امیدوارم که همیشه شاد سر زنده باشی ... چند تا از عکس های تولدت رو برات میزارم تو وبلاگت که بزرگ شدی ببینی و حالش رو ببری ...       ...
18 اسفند 1392

اولین مطلب بابایی برای پسر گلم

پسر گلم  پایان ٩ ماه انتظار نعمتی بود به نام مهراد که خدای بزرگ به ما عطا کرد . نعمتی که برکت و گرمی رو به زندگی ما آورد از خدای بزرگ میخوام که سر بلند و عاقبت به خیر بشی .       ...
18 اسفند 1392