پیش دبستانی مهرادم
پیش دبستانی مهرادم سلام وای اصلا نمیدونم چی بنوسیم بعد از 3 سال نمیدونم از کجا شروع کنم. امروز پنج شنبه 13 دی ماه یکی از سردترین روزهای زمستان 97 هست و برف داره میباره. الان تو شرکت هستم مهراد گلم پیش مامان جونه.
نفس مامان امسال مدرسه میره فکر میکردم یi ماهی گریه کنی تا عادت کنی ولی خداروشکر خوب کنار اومدی فقط شبها موقع خواب منو بغل میکردی میگفتی مامان من تو رو مدرسه نمیبینم دلم تنگ میشه منم میگفتم پسرم همش 3 ساعته و همه بچه ها مامانشون رو نمیبینن و ... ولی باز میگفتی یه بار گفتم خب خودت چه راهکاری پیشنهاد میدی؟ گفتی زنگ تفریح ها بیا پیشم گفتم باشه یه بار اومدم دیگه گفتم مدیرتون اجازه نمیده. خلاصه کم کم عادت کردی
قبل از مدرسه هم تو سن 3 سال و نیم کلاس مادر و فرزند رفتیم بعدش کلاس سفال دوست داشتی اونجا هم حتما باید بیرون از کلاس روبروی کلاس مینشستم تا منو ببینی . تو کلاس هم اروم و ساکت بودی یه بار مربی سفال گفت مهراد مشکل داره (مثل بچگی خودم یه بار مامان جون اومده معلم گفته بود که چرا دخترتون ساکته مشکلی داره مامان جونم گفته بود تو خونه شلوغ کاره بیرون آرومه) منم دقیقا همین جواب رو دادم به معلم سفال. خلاصه تو 5 سال و سه ماهگی کلاس ژیمناستیک ثبت نام کردیم واقعا خیلی خوبه که علاقه داری الان که دارم این مطلب رو مینویسم یک ساله که کلاس ژیمناستیک میری.راستی به نقاشی هم فوق العاده علاقه داری و کلاسش میری و معلمت خیلی ازت راضیه. عزیزم مهرادم بهت افتخار میکنم. تو عشق مامانی زندگی مامان و بابا دوستت داریم😘
امروز 12 اردیبهشت 97 هست و 12 روزی میشه که عضو جدیدی به خانواده اضافه شده منظورم بچه خاله لیلا 30 اردیبهشت به دنیا اومده و تو خیلی دوستش داری
به من میگی بغلش کنم منم یه کوچولو میزارم رو پاهات حسابی خوشحال میشی فدای ذوقت بشه مامان.
پیش دبستانیت هم تمام شد و 15 اردیبهشت جشن آخر سالتون هست انشاله جشن فارغ التحصیلی دانشگاه عزیزم
این عکس هم تولد مامان مریم این عکسم تولد گل پسرم مهراد جوووووونم
